اطلاعیه
محمدرضا هدایتی
مکانیسم ماشه و مرگ گفتار عادی‌سازی

 

 

1- سه کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان، با ارسال نامه‌ای رسمی به شورای امنیت، فرآیند بازگشت خودکار تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران، موسوم به «مکانیسم ماشه» را رسماً آغاز کردند. با آغاز این فرایند، که با استقبال فوری آمریکا و محکومیت شدید ایران روبه‌رو شد، تمامی قطعنامه‌های تحریمی سازمان ملل که با برجام تعلیق شده بود، به صورت خودکار احیا خواهد شد. این اقدام یک شمارش معکوس سی‌روزه را برای سیاست در ایران کلید زده و تلاش ایران برای توسعه صنعت هسته‌ای خود را وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود خواهد کرد.

2- حسن روحانی در واکنشی تفصیلی به اقدام سه کشور اروپایی در فعال‌سازی مکانیسم ماشه، اقدام اروپا را غیرقانونی و غیراخلاقی خواند و گفت:

آیا سه کشور اروپایی حق دارند چنین کاری را انجام بدهند؟ قطعاً از لحاظ حقوقی حق چنین کاری ندارند؛ به دلیل اینکه اسنپ‌بک طبق بند ۳۷ برجام و طبق بندهای ۱۰ به بعد در قطعنامه ۲۲۳۱ مبنایش این است که یک کشوری نقض آشکار کرده باشد. اما جمهوری اسلامی ایران از ابتدای برجام به تمام آنچه که در قطعنامه و همچنین توافق برجام آمده متعهد بوده است. آمریکا به همین دلیل یک‌جانبه از برجام خارج شد. قبلش می‌خواست راه حقوقی پیدا کند، دید راه حقوقی وجود ندارد. ما هم بعد از اینکه ترامپ از برجام خارج شد به مدت یک سال، کاملاً به برجام متعهد بودیم؛ به این دلیل که اروپایی‌ها به ما قول داده بودند که در این یک سال، تحریم آمریکا را جبران می‌کنند؛ که متأسفانه کاری نکردند یا نتوانستند انجام دهند.

به نظر من تا جایی که می‌توانیم ما نباید بگذاریم این قطعنامه‌ها برگردد. باید تلاش کنیم و از این فرصت استفاده کنیم. اروپا نباید به خاطر مسئله اوکراین از ما انتقام بگیرد. به نفع همه ماست که یک بار دیگر پای میز مذاکره بنشینیم. هنوز هم فرصت هست که با سه کشور اروپایی یا با ۱+۴ مذاکره کنیم، تا موضوع اسنپ‌بک از دستور شورای امنیت خارج شود.

3- علی‌رغم همۀ سروصداهایی که امروز بر سر برجام به گوش می‌رسد، دیگر نمی‌توان تردید کرد که نه ایران و نه هیچ کشور دیگری در جهان، نمی‌تواند و نباید در مسائل حیاتی خود، صرفاً به معاهدات طرفینی و قوانین بین‌المللی تکیه کند. همه این معاهدات و قوانین، صرفاً تا جایی می‌توانند تعیین‌کننده و قابل‌اتکا باشند که اراده‌ای قدرتمند بر برقراری آن‌ها وجود داشته باشد. نیروی واقعی یک معاهده، هرقدر دقیق و منسجم و تفصیل‌یافته، نه در متن حقوقی آن، بلکه در قدرتی است که آن را اراده کرده و از آن پشتیبانی می‌کند؛ چنان‌که که احترام به چنین معاهداتی، اغلب نه از سر تعهد به قانون، بلکه از ترسِ هزینه‌های گزاف نقض آن، مثل جنگ، ناشی می‌شود.

جنایات غیرقابل‌چشم‌پوشی و افسارگسیخته رژیم صهیونیستی و تجاوزات مکرر این رژیم به کشورهای منطقه که برخلاف معاهدات طرفینی و قوانین بین‌المللی و با سکوت و حمایت کشورهای عضو سازمان ملل متحد صورت می‌گیرد، به‌تنهایی ثابت می‌کند که تکیه بر معاهداتی که ضمانت آن در دست دیگران است، چقدر سست و بی‌بنیان است. حمایت وقیحانۀ کشورهای اروپایی از حملات رژیم صهیونی و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، با وجود عضویت ایران در پیمان NPT و به‌رسمیت‌شناخته‌شدن حق تحقیق، تولید و استفاده از انرژی هسته‌ای برای اهداف صلح‌آمیز در این پیمان، گواه دیگری بر غیرقابل‌اتکابودن معاهداتی است که از پشتوانۀ سیاسی برخوردار نیستند.

4- امروز دیگر همه گفتارهایی که تلاش می‌کنند با استناد به اجزا و بندهای حقوقی برجام، از محتوای آن دفاع کنند، اعتبار خود را از دست داده‌اند؛ نه صرفاً به دلایل حقوقی که مثلاً نواقصی در بندهایی از برجام وجود دارد؛ که اگر این بود، هنوز بحث بر سر منطق حقوقی برجام می‌توانست معتبر باشد؛ بلکه به این دلیل که توافق برجام، فارغ از اجزاء و محتوای حقوقی آن، روحی دارد که بی‌اعتباری آن در واقعیت به اثبات رسیده است. توافق برجام با این امید شکل گرفت که ایران می‌تواند با اثبات حسن‌نیت و جلب اعتماد آمریکا، روابط خود با غرب را عادی‌سازی کند و از تحریم‌های اقتصادی سازمان ملل رهایی یابد و با قرارگرفتن در چارچوب نظم جهانی، به‌سادگی از مواهب تجارت جهانی و جذب سرمایه‌های خارجی بهره‌مند گردد. بحث بر سر آنچه بر روی کاغذ آمده، فارغ از این روح، مجادله‌ای بی‌پایان و بی‌نتیجه است که امروز بیش از همیشه بی‌اعتبار شده است.

امروز ایران امروز آزمون مهمی را پشت سر گذاشته، که فارغ از محکومیت این و آن و افرادی که در آن نقش داشته یا نداشته‌اند، می‌تواند عزم کشور را برای برداشتن گامی تازه در مسیر آیندۀ خود جزم کند؛ که در غیر این صورت، این آزمون، علاوه بر شکستی که بر ایران تحمیل کرده، ارادۀ ایران برای پیگیری سرنوشت خود را نیز سست نموده و ایران را دچار بی‌سرنوشتی می‌کند.

5- فعال‌شدن مکانیسم ماشه، نه صرفاً پایان برجام به‌عنوان یک توافق حقوقی، بلکه پایان گفتاری سیاسی است که آیندۀ ایران را در عادی‌سازی روابط با غرب دنبال می‌کرد. این گفتار گمان می‌کرد ایران هم می‌تواند با جایابی در نظم موجود بین‌الملل، سهمی از چرخۀ اقتصاد جهانی را از آن خود کند؛ ولو صرفاً به‌عنوان صادرکنندۀ انرژی و مواد خام و نیمه‌خام نفتی و معدنی. با این حال، با وجود همۀ تلاش‌هایی که از جانب ایران برای اثبات حسن‌نیت خود صورت گرفت، آمریکایی‌ها همین جایگاه نازل در نظم جهانی را هم برای ایران نپذیرفتند و در سال 1397، ترامپ با نقض تعهدات پیشین دولت آمریکا، به‌صورت یک‌طرفه از این توافق‌نامه خارج شد. بنابراین آنچه امروز شکست خورده، روح برجام است، نه جزئیات آن یا اصل هرگونه مذاکره. در نتیجه، دیگر دوگانه موافقان و مخالفان برجام یا موافقان و مخالفان مذاکره، دوگانه‌ای بی‌معناست که نمی‌تواند آرایش نیروهای سیاسی در ایران را به‌شکل قدرتمندی حول خود صورت‌بندی کند.

6- اما چرا دانش و صنعت هسته‌ای، امروز در کانون کشمکش‌ها و منازعات سیاسی علیه ایران قرار گرفته است؟ چرا ترور دانشمندان هسته‌ای ایران سال‌ها در دستور کار دشمنان ایران قرار داشته است؟ چرا حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران از جانب آمریکا و اسرائیل این‌گونه مورد حمایت مستقیم و غیرمستقیم کشورهای غربی و هم‌پیمانانش قرار می‌گیرد؟ آیا واقعاً ترس از ساخت بمب هسته‌ای توسط ایران و تغییر در تعادل‌های جهانی قدرت، این واکنش‌ها را در پی داشته است؟

به نظر می‌رسد آنچه دشمنان ایران، بیش از ساخت بمب هسته‌ای از آن هراس دارند، تولید جغرافیای تازه‌ای است که با دعوت به علم و مشارکت در فناوری و اقتصاد دانش‌بینان در حال شکل‌گرفتن است. فناوری هسته‌ای ایران، امروز پیشگام تولید و ساخت اقتصادی متکی بر دانش است؛ چنان‌که دکتر فریدون عباسی، دانشمندِ شهید صنعت هسته‌ای کشور، در مصاحبه‌ای می‌گوید:

تعبیر صنعت مادر [برای صنعت هسته‌ای] بدین معناست که در این صنعت، امکان زایش وجود دارد و می‌تواند چیزهای بسیار دیگری را متولد کند. هر جزئی از صنعت هسته‌ای را شما بخواهید به آن وارد شوید، می‌بینید که آن جزء به خودی خود شامل زنجیره‌ای از تخصص‌هایی است که به کار گرفته می‌شود و این همان معنای زایندگی و مادربودن این صنعت است. صنعت هسته‌ای صنعتی است که می‌تواند به صنایع دیگر نیز سرویس بدهد و مشکلاتشان را حل کند. مثلاً در صنعت فضایی، شما هر کاری را که بخواهید انجام دهید، به نوعی به صنعت هسته‌ای ارتباط پیدا می‌کند.

فناوری هسته‌ای می‌تواند پیشگام حرکت به‌سوی اقتصاد مولّد و دانش‌بیان ایران باشد؛ گامی که از یک‌سو نخبگان ایرانی را در پروژه‌های بزرگ ملی به خود جذب کرده و در سرنوشت ایران شریک می‌کند و از سوی دیگر، می‌تواند پایه‌های توسعۀ اقتصادی کشور را نیز فراهم سازد. به تعبیر شهید دکتر فریدون عباسی:

تا کشور پروژه‌های بزرگ نداشته باشد، جوانان در کشور نمی‌مانند. جوانان باید ارضای علمی بشوند. ارضای علمی در مرزهای دانش صورت می‌گیرد؛ یعنی در پروژه‌های بزرگ. هزینه‌کردن در پروژه‌های بزرگ کشور، عین هزینه‌کردن برای دانشگاه‌هاست.

«ملتی که بر دانش تکیه می‌کند، اراده کرده تا بر قدرتِ مولّد نیروهای جوان خود تکیه کند. تکیه بر دانش، تکیه‌کردن بر اموری ازپیش‌داده‌شده، همچون منابع و موقعیت طبیعی و جغرافیایی نیست که ممکن است برخی کشورها از سر اتفاق از آن برخوردار باشند؛ بلکه تکیه بر امری است که داشتن و نگه‌داشتنش بر عهده نیروهای جوان و اراده‌مند یک ملت است. استقامت بر مقاومت و استقلال تنها برای ملتی ممکن است که مسلح به دانش باشد.»

7- امروز هنوز هستند کسانی که تلاش دارند با امید به خارج‌کردن مکانیسم ماشه از دستور کار شورای امنیت، در فرصت کمتر از یک‌ماهۀ پیش‌رو، از طریق مذاکرات و توافقات جدید، ایران را به مدار نامولّد پیشین بازگردانند. و چه‌بسا دستگاه فرسوده و متصلبِ بوروکراسی کشور، بعد از این یک ماه و نهایی‌شدن مکانیسم ماشه نیز با عناوین دیگر، اجازه این پیگیری را به آن‌ها بدهد؛ تا مگر نخواهد تکانی اساسی به خود بدهد. این امید و تکیه بر مذاکرات، همان روح برجام است که می‌خواهد مذاکره و عادی‌سازی روابط با دیگران و جایابی در نظم جهانی را تبدیل به طرح کلان سیاسی کشور کند؛ آنچه در دولت یازدهم و دوازدهم اتفاق افتاد و شد آنچه شد.

بنابراین بعد از فعال‌شدن مکانیسم ماشه و پایان عمر توافق برجام، دو جریان سیاسی در ایران در مقابل هم قرار می‌گیرند: جریان عادی‌سازی که همچنان گمان می‌کند می‌تواند به‌نحوی در نظم موجود غربی، ولو به‌عنوان خام‌فروش، جایی پیدا کند و معیشت و زندگی مردم را از طریق آن اداره کند؛ و جریان تولید که باور دارد جز با تکیه بر پای خود، هیچ موقعیتی در نظم جهانی نخواهد داشت و ایران برای استقلال و ایستادن بر پای خود، راهی جز تولید دانش و اقتصاد دانش‌بنیان پیش روی خود ندارد.

امروز پیشبرد جریان تولید، که البته امروز موقعیت سیاسی محکمی در ساختار ادارۀ کشور ندارد، جز با ائتلاف نیروهای نخبۀ باانگیره و اراده‌مند و پیگیری یک برنامه سیاسی قدرتمند در صحنه سیاسی کشور، امکان‌پذیر نخواهد بود.

 

 

دیدگاه شما
ارسـال دیدگـاه



پرسش فلسفی اگر در پی اساس است، راهی جز یافتن آن در انضمامیت ندارد و سیاست اگر قرار است به اجتماعِ سیاسیِ انسان بیندیشد، ناگزیر از درک انضمامی سرشت آن است. آنچه اینجا به‌نحو شگفت‌انگیزی خود را نشان می‌دهد، وضع نقیضه‌گونی است که فلسفه و سیاست را به هم می‌رساند؛ یعنی پیگیریِ اساس در وضع ناپایدار سیاست. در این وضعِ نقیضه‌گون، نه امر ناپایدار همچون تجربۀ پراکنده است و نه اساس چیزی در بنِ مطلق امور.