اطلاعیه
حنانه رنجدیده
جنگ کنونی؛ آزمونی برای ملت ایران

در جنگی که یکی دو روز از آتش‌بس آن گذشته است، درهم‌شکستن اراده ملی بزرگترین هدف آن بود. شیوه جنگ رژیم اسرائیل متمرکز بر نابودی توان روحی ملت‌هاست؛ آنقدر بی‌قاعده و دقیق جنایت می‌کند و شخصیت‌های ملی را بی‌شرمانه از بین می‌برد که کشورها از جنگیدن با او منصرف می‌شوند و اسرائیل این را خوب می‌داند. ماشین جنگی اسرائیل با نیروی غیرانسانی خود ملت‌ها را مرعوب می‌کند و از پیش امکان جنگیدن را از آنها می‌گیرد. این تجربه تلخ و مکرر کشورهای منطقه ماست. اما در جنگ اخیر که رژیم اسرائیل آمده بود تا با همین شیوه، توان روحی ملت ایران را درهم بشکند و زود خود را در موقعیت پیروز ببیند، با خیزشی شگفت‌انگیز مواجه شد که نشان می‌داد اراده انسان حتی در لحظه‌ای که همه چیز را از دست داده، در آنجاکه تسلیم نمی‌شود و تحمیل ماشین جنگ را نمی‌پذیرد راه نصرت خود را باز کرده است. درست است که ساختار فرماندهی ما از دست رفته، ماشین جنگ دشمن در نهایت توان تخریبی خود حاضر شده و پشتیبانی همه کشورهای قدرتمند را دارد اما اینجا ملتی هست که حتی با دستان خالی، تن به تسلیم نمی‌دهد و می‌تواند مقاومت کند. این مقاومت که ریشه در اراده انسانی و جمعی دارد، همان چیزی است که دشمن صهیونیستی و آمریکایی را غافلگیر کرد. 

اسرائیل اگرچه به لحاظ فنی مجهز باشد، اما با هر موشک ایران، بیشتر به مرز فرسایش روحی نزدیک می‌شود. چراکه موشک ایرانی همان f35 نیست. موشک ایرانی نه سلاحی وارداتی و نه ابزاری است که قرار باشد جایگزین جنگیدن انسان شود؛ موشک و پهپاد ایرانی نماد اراده یک ملت برای ایستادگی است و مشابه شخصیت یک ایرانی گویای وضعیت خویش است. 

دشمن می‌داند که تنها باید این اراده و توان روحی را از بین ببرد یا لااقل فرسوده کند. دقیقاً همان کاری که در دهه شصت توسط سازمان مجاهدین خلق دنبال می‌شد، اکنون با طراحی تازه‌ای در حال تکرار است. انفجارهای کور، عملیات پراکنده و گسترده داخلی، حملات روانی با کمک ماشین‌های رسانه‌ای، همگی با هدف گسیختن سازمان اجتماعی ملت ایران طراحی شده‌اند. 

در سال‌های اخیر، سازمان دولت ایران به نحوی در خود گرفتار شد و مردم را مخاطب خدمت خود می‌دانست تا شریک تصمیم. اما جنگ، با همه تلخی‌ها و خطرهایش، دیوار میان مردم و دولت را ترک انداخت. امروز، هیچ مقام سیاسی یا نظامی نمی‌تواند ادعا کند که بدون مردم، قادر به ادامه مسیر است. جنگ نشان داده که دولت حاوی ملت است، نه جدا از آن. ما در روزهای جنگ، در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرها، این حضور را لمس کرده‌ایم. بی‌آنکه فراخوان رسمی یا سازماندهی سفت و سختی باشد، مردم به‌طور خودجوش به میدان آمدند. حس میهن‌دوستی و غیرت ملی که سال‌ها فروخفته بود، اکنون بیدار شده است. امروز مردم دیگر تنها منتظر پاسخ موشکی نیستند؛ لحظه بحران توانسته رویای دیرینه میل به کنش‌گری و مسئولیت‌پذیری ملی را به واقعیتی ملموس بدل کند و این خود می‌تواند آغاز یک نقطه عطف تاریخی باشد. جنگ، هرچند رخدادی دشوار و پرهزینه است، اما اگر درست فهمیده شود، می‌تواند رابطه ملت و حاکمیت را بازسازی کند. جنگ نشان داده است که ساختار فعلی، بدون اتکا به مردم، ناتوان است. مردم در این جنگ، از حاشیه سیاست بیرون آمدند و به مرکز ثقل تحولات کشور و حتی تکیه‌گاه دولت بدل شدند. این مشارکت اگر در قالبی عمیق و هدفمند سامان یابد، سرمایه‌ای خواهد بود که هیچ تحریمی، هیچ حمله‌ای و هیچ قدرت رسانه‌ای نتواند آن را از میان ببرد. امروز بیش از هر زمان دیگری، سیاست‌گذاران، مسئولان و نخبگان کشور باید درک کنند که ملت ایران نه‌تنها ظرفیت همراهی در جنگ را دارد، بلکه تشنه مشارکت و ابتکار عمل است. اگر این عطش فهمیده نشود و دولت همچنان در پی اداره امور با همان منطق منفعل و خودبسنده گذشته باشد، بزرگ‌ترین فرصت بدست آمده را خواهد سوزاند. 

حالا البته ما وارد آتش‌بسی شکننده شده‌ایم. اگر سرمایه‌ی مردمی به دست آمده را فراموش کنیم و دوباره به شرایط پیش از جنگ بازگردیم، یاسی عمیق در جامعه ایجاد کرده و نیروهای به میدان‌آمده را سرخورده کرده‌ایم. اتفاقا باید از فضای آتش‌بس و نه صلح استقبال کرد و اجازه نداد وضعیت عادی شود. 

جنگ کنونی آزمونی بود برای مردم، برای دولت، و برای کلیت ساختار جمهوری اسلامی. آزمونی برای فهم اینکه آیا پس از سال‌ها، می‌توان دوباره به ملت به‌مثابه پایه و بنیان سیاست اندیشید؟ آیا می‌توان مردم را نه صرفاً به‌عنوان دریافت‌کننده خدمت، بلکه به‌عنوان عاملیتی برای سیاست و امنیت بازشناخت؟

اگر جنگ را تنها تقابل موشک‌ها و اطلاعات ندانیم و آن را به‌درستی به‌عنوان میدان نبرد اراده‌ها بشناسیم، درخواهیم یافت که پیروزی نه در آتش‌بارها، که در ایستادگی یک ملت شکل می‌گیرد. هر تهدید، فرصتی برای بازسازی است.

جنگ، گرچه در ظاهر میان ایران و رژیم اسرائیل است؛ اما در معنا، عرصه بروز ظرفیت‌های ملت ایران است. جنگی برای بازتعریف رابطه حاکمیت با مردم، برای فعال‌سازی منابع پنهان‌شده ملی، و شاید آغازی برای دوره‌ای نو در تاریخ معاصر ما؛ دوره‌ای که در آن، مردم نه صرفاً موضوع سیاست، که خاستگاه و خالق آن باشند.

دیدگاه شما
ارسـال دیدگـاه



پرسش فلسفی اگر در پی اساس است، راهی جز یافتن آن در انضمامیت ندارد و سیاست اگر قرار است به اجتماعِ سیاسیِ انسان بیندیشد، ناگزیر از درک انضمامی سرشت آن است. آنچه اینجا به‌نحو شگفت‌انگیزی خود را نشان می‌دهد، وضع نقیضه‌گونی است که فلسفه و سیاست را به هم می‌رساند؛ یعنی پیگیریِ اساس در وضع ناپایدار سیاست. در این وضعِ نقیضه‌گون، نه امر ناپایدار همچون تجربۀ پراکنده است و نه اساس چیزی در بنِ مطلق امور.