۱- میگویند بمب اتمی بسازید تا امنیت داشته باشید. این گزارهٔ پرکاربرد و بسیار معقولِ اینروزهای ایران که حالا نزدیک است به مطالبهای عمومی تبدیل شود، تنها بهخاطر نفس جنگی نیست که بهراه افتاده و تلاش میکند بازدارندگی برای کشور ایجاد کند؛ بیش از آن بهجهت شیوهٔ جنگیدنی است که با آن مواجه شدیم. جنگ اسرائیل، شبیه یک جنگ نیست. نهتنها ما که همهٔ دنیا پس از ۷ اکتبر با نوعی جنگیدن روبهرو شد که نمیشناخت. کسی پیش از این نمیدانست که اینطور هم میشود جنگید: شیوهٔ فراگیر ترور، استفادهٔ بیحد و متنوع از انواع سلاحهای کشتار، بهرهگیری شگفتانگیز از هوش مصنوعی و تخریب هنجارگرایانهٔ هرگونه حدوحدودی که در تاریخ انسان و جنگ، امکان تحلیل و ترسیم نوعی معادلهٔ جنگی میدهد. چنین شیوهای، بیش از اینکه دست برتر را در جنگ به اسرائیل داده باشد، امکان جنگیدن را از بین برده است. یعنی اسرائیل میخواهد کاری کند که دشمنش نتواند بجنگد و ازاینرو به شیوههای خلاقانه پیش از دشمنش، به جنگ حمله برده است و جنگیدن را کشته است. ما و همراه ما همهٔ دنیا که این صحنهها را نظاره میکنند و در ذهن پراز تجربههای جنگهای بزرگ و خونین هستند، با تعجب میپرسند که چگونه میتوان اینجا جنگید؟ گویا هیچکس از ما جنگ نمیداند و نمیتواند سویه و وجه خود را در این ناجنگ بیابد. حتی بهگمانم آنچه اسرائیل میکند برای آمریکا نیز آنقدرها آشنا نیست؛ آمریکا نیز به تماشا نشسته و در کمال شگفتی میبیند آنچه همچون ناانسان ساخته چهها میکند و چه امکانات و قابلیتهای هنوز ناشناختهای میتواند داشته باشد. حتی ممکن است از اسرائیل یاد هم بگیرد. همهٔ اینها امروز بمب اتمی را نزد ناظران ایرانی تبدیل به راهحلی ناگزیر کرده است. چگونه میتوانیم در برابر این ناانسان که جنگی خارج از حدود انسانی بهراه انداخته، زنده بمانیم و زندگی کنیم؟ شاید تنها با سلاحی ناانسانی که مشهور است جنگیدن را ناممکن میکند و از این طریق صلح به ارمغان میآورد.
۲- انسان در جنگی که میکند ماهیت خویش را برملا میسازد یا به تعبیر درستتر، به ماهیت خویش میرسد. جنگ هرقدر خطیرتر باشد و بیشتر وجود ما را در خطر افکنده باشد، بیشتر ماهیت ما را طلب میکند و هویدا میسازد. آنچه پیشتر بودیم و نبودیم در میانهٔ جنگ بیپردهتر از هر وقت دیگر برای دیگران و دشمن ما و حتی برای خود ما روشن میشود. اما در این جنگ که تنها دوازده روز از آن گذشته است، ما در برابر ناانسان ایستادهایم و این جنگ وجودی بیش از پیش ماهیت آن دشمن را فاش کرده است. اینجا ناانسان در معنای توحش و بربریت نیست که با گزارههای اخلاقی بتوان توصیفش کرد؛ اتفاقاً منظور تمامیتیافتگیِ نحوی قابلیت و قدرت در زمانهٔ ماست که پیشتر هم بیشتر از هرکجای دیگر در جغرافیای غرب آسیا تجربه شد: ایجاد کشورهایی بیمردم (مثلاً امارات و قطر) و نصب طرحهای توسعهٔ غیرملی (مثلاً عربستان). این حذف انسان از شکل زندگی و توسعه که هر روز در جغرافیای غرب آسیا تبلیغ و پیگیری میشود، عیان و عریان خود را در جنگ اسرائیل نشان داد. همانقدر که جغرافیای غرب آسیا مبدأ انسان بهواسطهٔ ظهور انبیا بود، امروز مبدأ ناانسان در جهان ماست.
۳- اما مسئلهٔ مهم این است که این جنگ ما را به کدام سو خواهد کشاند؟ آیا ما گمان میکنیم تنها بهواسطهٔ بهکارگیری بمب اتم، بهعنوان یک سلاح ناانسانی، توان غلبه بر ناانسان را خواهیم داشت؟ امروز آنقدر فشار تهدید و تقابل بالاست که توصیه به بمب اتم همواره در لحنی بیتاب و بیشکیب بیان میشود و بنابراین حتی پرسش این نوشتار را محکوم میکند؛ چراکه یا واقعبین نیست یا شدت تهدید بر سر ایران را نمیبیند. ازقضا این شتاب در توصیه به بمب اتم اگر کمی با دقت موردتوجه قرار گیرد، ماهیت پیشنهاد را هم نشان میدهد؛ بمب اتم پایان تهدید وجودی ایران از سوی رژیم اسرائیل و آمریکاست و یکبار برای همیشه شر این تهدید را از سر ما کم میکند؛ بهجای آنکه امنیت ایران درون جغرافیای سیاسی و ذیل آن جغرافیای انسانیِ منطقه تعریف و پیگیری شود (یعنی همان رویکردی که سالها ذیل جبههٔ مقاومت دنبال میشد و به تشکیل هستههای مقاومت منجر شد)، باید از مرزهای ملی با سلاحی تمامکننده دفاع کرد؛ مسئله صرفاً مربوط به جغرافیای مقاومت هم نیست، طرح امنیت نباید گرفتار گفتوگوهای سیاسی داخلی هم باشد و معطل بماند. مردم میتوانند بر زمین سختی که بمب اتم برایشان ساخته و تنها بعد از آن، شروع به فعالیت سیاسی کنند و مشارکت نمایند. ما امنیت کشور را با بمب اتم از تلهٔ جغرافیا و مردم آزاد میکنیم و بعد از آن با خلاصی از جنگ و صلحی که این سلاح به ما هدیه داده، زندگی و توسعه میسازیم.
اما بپرسیم آیا تکیه بر بمب اتم ما را پیروز خواهد کرد؟
۴- بگذارید اول از خودِ پیروزی در جنگ بپرسیم. ما تنها زمانی پیروز خواهیم شد که امکان جنگیدن را باز نگه داریم. دشمن ما در پی از بین بردن جنگ است و از این راه، انسان را از معادلات خود حذف کرده است. اما با باز شدن امکان جنگ و جنگیدن، او تاب و طاقت از کف میدهد. او از آن بالا در هواپیماهای رادارگریز و با بمب سنگرشکن و از درون پیجرها انسانها را میکشد اما تا ما نخواهیم نمیتواند این کشتار را همچون پیروزی ثبت کند. کشتار یک چیز است و پیروزی در جنگ چیز دیگر. او آنقدر از ما میکشد تا ما اعلام کنیم که او پیروز شده است اما اگر تسلیم نشویم، هیچ راهی برای غلبه بر ما ندارد. تنها در جنگ، میتوان پیروز بود و او چون جنگ ندارد در غلبهٔ خود وابسته به ماست. او خود به امکان جنگ حمله کرده و از همینجا شکست خواهد خورد. او منتظر میماند که ما تسلیم شویم، اما اگر تنها یک نفر از ما باقی مانده باشد و تسلیم نشود، باخته است.
۵- تکیه بر بمب اتم ما را پیروز نخواهد کرد اما تغییرمان خواهد داد. شاید این تمام معنایی باشد که فتوای تحریم بمب اتم، علیرغم همۀ فشارهای بهظاهر موجهِ واقعگرایانه، دنبال میکند. این فتوا در برابر چه ایستاده است و چه خطابی با ما ایرانیان انقلابی در بزنگاه سرنوشت و در جغرافیای تحت هجوم غرب آسیا دارد؟ آیا آنها که از بمب اتم همچون تکیهگاه امنیت و بقای ما دفاع میکنند میدانند حکمی دربارهٔ معنی ایران و جغرافیای ایرانی هم صادر کردهاند؟ آیا میدانند مهمترین قابلیت ایران که همان شکلدادن به جمعیتهای انسانی و دعوت آنها به آمادگی و ایستادگی بود، از او گرفتهاند؟ تکیه به بمب اتم گرفتنِ امکان جنگ از مردانی است که مهیای جنگاند و با ارادهٔ تن انسانیشان که گاهی خود را در موشک و پهپاد و قایق تندرو نشان میدهد، هراس در دل دشمن انداختهاند. ارادهٔ همین تنها بوده است که مردم این منطقه را نیز متشکل و آمادهٔ جنگ کرده است. ما در برابر دشمن ناانسان خود، داعی به جنگیم و تنها در همینجا پیروزیم. همین امروز نیز هرقدر جبههٔ جنگ گستردهتر شود و مردم بیشتری را در خود جای دهد، دشمن شما بیشتر عقب مینشیند. او به هزار حیله میتواند تلفات و تخریب را جذب کند و نترسد و فرونپاشد اما از جنگ میترسد و در برابرش بیدفاع است. پس در برابر این دشمنِ انسان، در دفاع از انسان، راه جنگ را برای انسانها و مردم هموار کنید و بگویید حضور آنها در جنگ، دشمنشان را بیچاره خواهد کرد.